سکوت، یعنی گفتن در نگفتن، یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف، یعنی تمرین
برگشتن به دوران جنینی و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهائی محض.
هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هاست.
سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.
سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.
سکوتِ مظلوم، یعنی نفرینی مطلق و ابدی.
بعضی سکوت را به رشوه ای کلان می خرند و با سودی سرشار،
به اسم حق السکوت، می فروشانند.
سکوت، در خود گریه دارد ولی گریه، با خود سکوتی ندارد.
بعضی با سکوت آنقدر دشمنند که حتی در خواب هم آنرا با پریشان گوئی می شکنند.
آدم، بسیاری حرف ها را که می شنود، آرزو می کند کاش بشر گنگ و ساکت بود.
وقتی خدا بخواهد فساد کسی را برملا کند، نعمتِ سکوت را از او سلب می کند.
سکوتِ قاضی، رعب آورترین سکوتِ زمینی است، وقتی بدانی گناهکاری.
زیر زمین خانه های قدیمی تمام مادر بزرگ ها، سرشار از سکوتِ ترشی سیر،
انار خشکیده، سرکه ی انگور، عروسک ها و دوچرخه دوران بچگی است.
غیرقابل درک ترین سکوت، متعلق به معلم ادبیات پیری است که، شاگرد قدیمش
را در حال غلط خواندن گلستان سعدی از تلویزیون می بیند.
آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می گوئی و مخاطبت در سکوتی سنگین
فقط نگاه می کند.
بعضی، بلدند با تمام وجود مدت ها ساکت باشند، حیف که زبانشان آخر همه
را به باد می دهد
آدم های ترسو، برای فرار از سکوت، با خود حرف می زنند.
سکوت، خیلی خیلی خوب است، اما نه هر سکوتی.
بعضی، قادرند تا لحظه مرگ، سکوت کنند، به شرطِ آنکه حق السکوتِ قابلی
در قبالش گرفته باشند.
در آخرت، تو را به خاطر حرفهای نسنجیده، ممکن است مجازات کنند،
ولی سکوتِ بی جایت را، هرگز نمی بخشایند.
سکوت را با هر چیزی می شود شکست، ولی با هر چیزی نمی توان پیوند زد
سکوت، حتی از نوع مطلق اش در نهایت شکستنی است.
دفاترِ سفید و بی خطِ نو، مثل نوارِ خام، مملو از سکوتند.
قطعاً یکی از راههای تحمل ِزندگی، پناه بردن به سکوت است.
آدم های خسیس، ممکن است بی بهانه حرف بزنند، ولی بی بها، سکوت نمی کنند.
سکوت؛ در آن می توان شکفت، شکست، خندید، بارید، ترسید، شنید. در او
می توان نشست و هیچ نگفت و تنها در سکوت است که می توان فاصله ها
را با گوهر خیال، پیوند داد
راستی چه زیباست سکوت؛ این واژه پر از فریاد ...
نظرات شما عزیزان:
دسته بندی : <-CategoryName->
