عشق
غریب نیست برای هرکسی
هرکس به نوعی ان راباجان خویش عجین ساخته
عشق رادرکوچه های بی کسی نیافتم که دربی کسی محتاجش گردم
عشق رادران سوی غزلواره چشمانت تفسیرساختم که بدانی وبدانم که هست
بدانی وبدانم که شایدباورکنیم عطراقاقی رادرزمستان
به راستی چه دورافتاده ایم ازیکدیگروچه ساده میبازیم خویشتن رابه سرنوشت چون تسلیم
حال دلم غریب است غریبی که جان داده دراین بیراهه
نمیدانم ایاانچه برسرم امده بازی روزگاراست یاویرانی سرنوشت که برسرم باریده
هرانچه هست جان کاه است..ویرانم میکند
عجیب است من تااین اندازه عاشق وتوتااین اندازه فارغ ازخیال من عجیب است
وقتی کسی رودوست داری ازهمه دنیامیگذری تولد دوبارته اسم اونو که میبری
وقتی کسی را دوست داری میخوای بهش تکیه کنی
بگی که محتاجشی و بخاطرش گریه کنی
وقتی کسی را دوست داری حاضری دنیا بد باشه
فقط اونی که دوست داری عاشقی را بلد باشه
حاضری که بگذری ازمقررات و دین ودرس
وقتی کسی را دوست داری معنی نداره دیگه ترس
وقتی کسی را دوست داری بخاطرش میری به جنگ
بخاطرش دروغ میگی ،قلبت میشه یه تیکه سنگ
وقتی کسی را دوست داری دنیا را از یاد میبری
دارو ندارت را میدی تا اون را بدست بیاری
حاضری هر چی دوست نداشت بخاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از مردم شهرجدا کنی
حاضری هر روز سر اون با آدمها دعوا کنی
غرورت را بشکنی وباز خودت را رسوا کنی
نظرات شما عزیزان:
دسته بندی : <-CategoryName->
